سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همبازی خدا

چند ماهی است با خدا همبازی شده ام هر روز یک بازی،دیروز باهم قایم باشک بازی کردیم اما همه این بازی رو دوست ندارند یکی میگفت :خدا همیشه میبره قبول نیست خدای جاهایی قایم میشه که عقل ما بهش نمیرسه اما من این بازی رو دوست دارم چون چند بار لانه ی خدا رو کشف کردم.
بازی این جوریه که هردفعه خدا رو دیدی کافیه بگی سک سک خدا،دیدمت.تازه خدا جیرهم نمیده همین که بگی خدا خودش و نشون میده تازه هر دفعه پیداش کنی بیشتر باتو رفیق میشه
یکی می گفت: مگه خدا دیدنی؟من گفتم چشمی که او رو نبینه کور...
خودم هم فهمیدم عصبانی شد هم از من هم از خدا ولی از خدا بیشتر!چون همیشه وقتی چشم میذاره همه رو پیدا میکنه به جز خدا
یکی دیگه از دوستام گفت:تو دروغ می گی! خدارو پیدا نمی کنی!منم گفتم دروغگو نیستم،می دونی خدا رو کجا دیدم؟خدارو دیدم وقتی هم کلاسیم رو رو تخته نوشت؛ "الم یعلم بان الله یری" اما خودش وسط امتحان تقلب کرد. خدا رو پشت لبخند تصویر مادری دیدم که با گریه پسرش بدرقه جبهه می کرد.
خدارو پشت فریاد تو و پشت سکوت خودم دیدم،وقتی که غیبت می شنیدیم و دم نمی زدیم. خدا رو تو مشکلاتی که این چند وقته برام پیش اومد دیدم باورت نمیشه خدا رو خیلی جاها پیدا کردم همیشه باهام بود حتی تو لحظاتی که احساس تنهایی می کردم منو با خودش می برد حرم دستم همش تو دست خدا بود از خدا خواستم دستم رها نکنه ازش خواستم بذاره تو بازی قایم باشک زندگی زود پیداش کنم.
آره خدا قایم شده بود شما رو نمیدونم اما من دارم کم کم عاشق بازی قایم باشک می شمئآخه نمیدونی خدا رو پیذدا کردن چه لذتی داره ...



[ چهارشنبه 91/3/17 ] [ 8:16 عصر ] [ مرجان ] نظر
باید نوشت...

از امروز آنچه را می‌بینم، می‌شنوم، می‌خوانم و حس می‌کنم را خواهم نوشت                                                                                                                                                                                    زیرا به این باور رسیده‌ام که با نوشتن افکار و ایده‌ها در قالب حروف و کلمات متولّد می‌شوند و چون متولّد می‌شوند پس وجود دارند

و چون وجود دارند قابلیت رشد و شکوفایی دارند.                                                                                                                                                                                                                     پس خواهم نوشت رؤیای نهالی کوچک را که روزی بر همه‌ی عالم سایه افکند.

 

 



[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 3:29 عصر ] [ مرجان ] نظر
در باب همدلی


تولستوی نویسنده بزرگ روسی در باره ازدواج گفته است: "خانواده های خوشبخت همانند یکدیگرند، ولی خانواده های ناشاد و بدبخت هریک به شیوه خاص خود بدبخت هستند" این گفته را می توان در باره بحران ها هم بکاربرد زیرا هر بحران حادثه جداگانه و ویژه ای ست و باید با توجه به ویژگی هایش با آن برخورد کرد. (مدیریت بحران- دستنامه مدیران، 1375) سوای برخی بحران ها در بخش های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی که در حال حاضر جامعه با آن روبروست، ظاهرا به اصل همدلی باید توجه ویژه داشت چون بسیاری از مسائلی که جامعه اکنون با آن روبروست در پرتو همدلی برطرف خواهد شد.
با همدلی می توان انسانهای دیگر را -حتی وقتی با آنها متفاوت هستیم- بپذیریم و به آنها احترام گذاریم. همدلی روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.
همدلی به ما کمک میکند تا زندگی دیگران را -حتی زمانی که در آن شرایط قرار نداریم- درک کنیم. به هریک از بخش های جامعه که بنگریم، از خانواده گرفته تا سازمان، خیابان، بازار...کمبود -و اگر اغراق نباشد فقدان- همدلی کاملا به چشم میخورد... ریشه بسیاری از معضلات و نابسامانی های اجتماعی را احتمالا می توان با این فقدان بهتر درک کرد. در مورد آسیب هایی که این فقدان در بخش های مختلف ایجاد میکند هریک از ما می توانیم زیاد صحبت کنیم و مثال بیاوریم... اما ارائه نکته هایی هر چند کوچک در این باره مفیدتر به نظر می رسد:
مهم ترین کاری که هنگام رویارویی با بحران (حتی همدلی) می توان انجام داد، حفظ خونسردی- و البته صبر- است. در چنین وضعیتی بیشتر افراد کنترل خود را از دست داده و بدتر اینکه گناه آن را به گردن این و آن- یا طرف مقابل-می اندازند. (به طور مثال در هنگام رانندگی به این مهارت بسیار نیاز داریم(
یکی از هنرهای رویارویی پیروزمندانه با بحران- بالا بردن اعتماد به نفس اطرافیان-است و اینکه نشان دهیم هریک در حل مساله سهم شایسته ای دارند. (این مهارت در هنگام فعالیت های گروهی و سازمانی بسیار موثر است(
نکته دیگر اینکه، حساب شده موضوع را کمتر از آنچه هست دشوار و مهم جلوه دهیم یا سعی کنیم از منظر فرد دیگری به موضوع نگاه کنیم. در این صورت (درگیری احساسی کم تر) می توان با درایت بیشتری با مسائل مواجه شد..." مثل خلبانی که در هنگام مواجهه با توفان یا چاه هوایی به مسافران با آرامش اعلام میکند: لطفا کمربندهای خود را ببندید، ممکن است با تکان های مختصری مواجه شویم".
این نکته ها گرچه ساده به نطر می رسند اما هنگام رویارویی با چالش ها موثر خواهد بود و شما نیز احتمالا نکته های جالب تر دیگری می توانید به موارد ذکر شده اضافه کنید
*فراموش نکنیم چالش ها همیشه بوده و خواهند بود... چاره ای جز عبور از توفان ها و چاه ها نیست...اما چگونه عبور کردن -هنر ماست-...می توان با نق زدن، خشونت و تخریب جسم و جان از آنها رد شد (احتمال موفقیت کمتر) یا می توان*با همدلی، سعه صدر (احتمال موفقیت بیشتر) و هنرنمایی تمام از آن ها گذر کرد...



[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 3:25 عصر ] [ مرجان ] نظر
گذر عمر...


برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید؟

حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد .

با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دوره‌ی نبوت ایشان را950 سال ذکر کرده است .

حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخرالزمان را چه می‌گویی که شصت ،هفتاد سال بیشتر نیست .

نوح فرمود اگر عمر من شصت سال بود دنیا را با یک سجده تمام می‌کردم . پس وای برما ...



[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 3:21 عصر ] [ مرجان ] نظر
هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند


بعضــی اشک ها هستند
بـی دلیل ، بی بهانه ، یک دفعه ، نصف شبی
عجیب ، آدم را آرام می کنند . . . !

همین ...



[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 3:19 عصر ] [ مرجان ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه