سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیازمند یاری شما هستیم ...

چند وقتی است که با خبر شدم یکی از همشهریانمان که خیلی هم از ما دور نیست دچار مشکلاتی شده که به همدردی و کمک های مادی و معنوی خودتون از این خانواده دریغ نکنید.شما دوستان وبلاگی نیاز داره
این شهروند مشهدی مدتی است صاحب 4 فرزند شده است اما متاسفانه 3 تا از این چهار قلوها مریض هستند و باید زیر تیغ جراحی قرار بگیرند اما هزینه عمل این بچه ها خیلی بالاست و این شهروند با مشکلات زیادی مواجه است اما متاسفانه تاکنون از سوی دولت نیز هیچ کمکی به وی نشده است ... البته اینم بگم که متاسفانه چند روز پیش یکی از این 3قلوها فوت شد و علاوه بر مشکلات مالی غم و اندوه نیز به مسائل این خانواده اضافه شده است.
علاقمندان وبلاگ نویس می توانند کمک های مالی خود را به شماره حساب 400786485058واریز نمایند و در صورت تهیه گزارش و یا اطلاع بیشتر با این بنده حقیر در تماس باشند.



[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 8:21 عصر ] [ مرجان ] نظر
انیمیشن ؛ خط مقدم جنگ نرم

برای همه افرادی که اهل رسانه هستند و یا حداقل اینکه اخبار و رویدادهای سینمایی و تلویزیونی را دنبال می کنند کاملاً آشکار است که طی سال های اخیر، تولید فیلم سینمایی و راه اندازی شبکه تلویزیونی و ماهواره ای در زمینه انیمیشن به وفور افزایش یافته است.
باتوجه به اینکه به ظاهر انیمیشن یا پویانمایی و یا به اصطلاح محاوره، کارتون ها، تنها نقاشی های متحرکی هستند که چند دقیقه یا ساعاتی، بچه ها را سرگرم می کنند، دولت های غربی تا این حد برای آن سرمایه گذاری می کنند؟ چه می شود که کمپانی های فیلمسازی در غرب تاکنون میلیون ها دلار هزینه صرف تولید فیلم سینمایی کرده اند. تا یک فیلم سینمایی انیمیشن تولید کند؟ یا سؤال اساسی تر این است که چرا یک دولت خارجی این همه سرمایه گذاری می کند و شبکه هایخصوصی در دولت های خارجینیز اقدام به پخش کارتون به زبان فارسی آن هم برای فرزندان کشوری که دشمنش هستند می کنند.
امروز دیگر بر همه آشکار و ثابت شده است که تسخیر ملت های جهان سوم و جوامع موسوم به درحال توسعه از تهاجم نظامی و ترفندهای اقتصادی فراتر رفته و بیشتر از طریق رسانه ها و ابزارهای فرهنگی درحال انجام است. این موضوع بارها هم در حرف های سیاستمداران نظام سلطه اذعان شده و هم در سخنان اندیشمندان غربی آمده است. این موضوعی است که امروز در فعالیت برنامه ها و محصولات رسانه ای غربی به روشنی دیده می شود. یکی از سرمایه گذاری های دولت های جهان خوار روی کودکان و نوجوانان بوده است؛ نسلی که آینده جوامع را تشکیل می دهند.
کارتون ها از طریق ارتباط مستقیمی که با کودکان برقرار می کنند به آسانی می توانند مفاهیم بسیاری را به آنان منتقل سازند. شخصیت های ساده و دوست داشتنی دنیای کارتون برای مخاطبان کودک و نوجوان به آسانی به عنوان الگو پذیرفته می شوند و کودکان سعی می کنند از رفتارها و برخوردهای آنان تقلید کنند. به علاوه در محیط زندگی شان هم نشانه هایی از آن ها را داشته باشند. از پوستر عکس شان روی دیوار گرفته تا برچسب هایشان روی کتاب و دفتر و کمد و... و تا همه وسایل شخصی و مورد علاقه که نشانی از آن شخصیت کارتونی دارد: عروسک، ساعت، لوازم التحریر، لباس، و... توجه داشته باشیم که در اغلب موارد شخصیت های اسباب بازی و کارتونی، صورت اسطوره و قهرمان را برای کودک و نوجوان پیدا می کنند.
وجود همین قابلیت مهم است که سبب شده کارتون ها در فرآیند هجوم نرم جهان غرب علیه دیگر فرهنگ ها و کشورها نقشی ویژه را به خود اختصاص دهند. در برخی موارد دامنه بهره برداری از کارتون ها به بیان مضامین سیاسی نیز کشیده می شود و شخصیت های محبوب کارتون ها به نمایندگان و مبلغان فرهنگ و سبک زندگی و ارزش های جامعه غربی به سراسر جهان اعزام می شوند، تا شهروندان جهان را از همان سنین کودکی مطابق الگوی واحد و مطلوب غربی آموزش دهند و تربیت کنند.
این رویکرد را خصوصا در نسل جدید کارتون ها بیشتر می توان دید؛ کارتون هایی که علاوه بر کودکان و گاه بیش از آن ها نوجوانان و بزرگسالان را نیز مخاطب اصلی خود قرار داده اند. به عنوان مثال می توان از کارتون هایی چون «اسباب بازی ها»، «9»، «شرک»، «ماداگاسکار»، «آپ»، «وال ای»، «رئیس مزرعه»، «شگفت انگیزها»، «عصر یخبندان»، «موش سرآشپز» و... یاد کرد که دارای چنین شاخص هایی هستند.
اما در ایران نیز انیمیشن های بسیاری با محوریت جنگ نرم تولید و پخش شده است که به نوعی پاسخی برای تولیدات کشورهای غربی و جنگ رسانه ای آنها بوده است هر چند در این راستا دچار ضعف های زیادی هستیم چرا که علاوه بر قرار گرفتن در نقطه مقابل جنگ نرم نبز باید به سمت تولیداتی برای حمله به جانب دشمن حرکت کنیم اما تاکنون کمتر اثر فاخری در کشور مشاهده کرده ایم که بتواند به عنوان حمله ای به سوی جنگ های روانی و رسانه ای غرب محسوب شود.

به عنوان نمونه می توان به تولیدات فرهاد عظیما اشاره کرد که انیمیشن هایی در فضای 3 بعدی است یکی از این انیمیشن ها شهر موش ها نام داردکه در باره حمله نظامی نیروهای ارتش ایران و سوریه به اسرائیل است در این انیمیشن 2 دقیقه ای می بینیم که ارتش ایران چگونه با تجهیزات پیشرفته برتری نظامی نیروهای اسلام را به همگان ثابت می کند.
وارثین انیمیشن دیگری است درباره فتح بیت المقدس توسط نیروهای اسلام که در آن تمامی نمادهای نظامی غرب و استکبار در هم کوبیده می شود.انیمیشن 3 دقیقه ای نبرد خلیج فارس هم پاسخی به حملات نظامی امریکا است که داستان آن برگرفته از چند داستان واقعی است که در طول 8سال دفاع مقدس اتفاق افتاده است در این انیمیشن برای نخستین بار می بینیم اسکادران ایرانی جنگنده های امریکایی را که نماد شکست ناپذیری در دنیا هستند را شکست می دهد.
همچنین انیمیشن «استر» که قسمت چهاردهم از سری انیمیشن 46 قسمتی «داستان سبزیجات» است، در آمریکا و با تم مسیحی-یهودی برای کودکان تولید شده است.صراحت داستان انیمیشن استر، نام کاراکترها، روند داستان، ترانه ای که بر اساس ملودی سرود ملی اسرائیل در جای جای انیمیشن از زبان استر خوانده می شود و بسیاری از دیگر نشانها، تنها یک تصور را به ذهن متبادر می کند: مکانیزم انتخاب برنامه های خارجی در رسانه ملی به اندازه ای ناتوان و ناکارآمد است که گروهی می توانند چنین اثر تماماً صهیونیستی را در یکی از بزرگترین روزهای مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر دید مخاطبان کودک ایرانی قرار دهند.
اسطوره و انیمیشن استر نه تنها یک انیمیش صهیونیستی- توراتی بلکه اساساً یک انیمیشن ضد ایرانی است. هیمن نمادی از ایرانیان است که در داستان توراتی استر با یهودیان عناد دارد. حادثه پوریم یا ایرانی کشی که هر ساله سالروز آن توسط یهودیان جشن گرفته می شود جانمایه داستان استر است. و اکنون این داستان از رسانه ملی جهوری اسلامی ایران برای کودکان شیعه ایرانی پخش شده است.
داستان از این قرار است که خانواده ای تنها و بی پناه، از بد روزگار در بارگاه پادشاهی ساکن هستند که وزیر اعظم آن به دلایلی نامعلوم و به هر شیوه ای قصد بیرون راندن آنها را از کاخ دارد.نماینده این خانواده ی تنها و بی کس، دختری است به نام «استر» و پسرعمویش «مورتیکای» ؛ انسانهای زیرک و مظلوم و خداجو! آنها اسیر بدبینی و تنگ نظری وزیر اعظم، «هیمن» شده اند و عن قریب است که به سرزمینی دور تبعید شوند.آن ها می خواهند به هر ترتیب به شاه ثابت کنند که وزیر او شیاد و توطئه گر است. استر که حالا ملکه قصر شده قصد دارد به گونه ای که مورد سوء ظن قرار نگیرد، می خواهد شاه را از خیانت وزیر آگاه نماید. برای این کار به توصیه مورتیکای، شاه را به ضیافتی دعوت می نماید و تمام شجاعت خود را بخاطر حفظ خانواده اش جمع می کندو بالاخره ماجرا را به شاه می گوید.شاه که ظاهرا انسان کودن و بی خردی است موضوع را می پذیرد و «هیمن » را از قصر بیرون می کند و مورتیکای را به جای او می نشاند. و هر آنچه این وزیر دانا، مورتیکای، به شاه می گوید او با حماقت می پذیرد و لبخند می زند.در این انیمیشن، شخصیتها با رویکرد مدنظر این مجموعه، نامگذاری شده اند؛ «استر»، «مورتیکای» یا همان «مردخای» ، هیمن یا هامان!در کاخی که شاه در لیوانی با نقوشی از خط میخی نوشابه می خورد و خانم استر روی فرشی راه میرود که نقوش ایرانی آن زیر پایش فریاد می کشد؛ دیگر شکی نمی ماند که اینجا ایران است و این شخصیت ابله سبزه که روی گونه اش زگیل دارد خشایار شاه.
استر تنها نقطه تأمل برانگیز در کارنامه گروه انتخاب فیلم در شبکه پنج سیما و دیگر شبکه های تلویزیون نیست شاید زمان آن فرا رسیده باشد که تامل بیشتری به پخش انیمیشن ها و برنامه های تلویزیونی داشته باشیم امروز زمان آن رسیده است که ما نیز با تولید انیمیشن هایی نظیر شهر موش ها،فتح بیت المقدس،و... ضربه ای به نمادها و مقدسات آنها بزنیم چرا نباید ما نیز نقطه مقابل با آنها بایستیم و جنگ تن به تن داشته باشیم چرا تا به امروز در حوزه جنگ نرمتنها از حربه دفاع استفاده کرده ایم آن هم با وجود کارگردانان و نویسنده های فعالی که در حوزه جنگ نرم داریم؟
به دنبال تولید این نوع انیمیشن ها تولید فیلم هایی مانند"رمز داوینچی"،"فرشتگان و شیاطین"،"گنجینه ملی"و ...مجموعه های مستندی نیز تولید شد که اذهان را از شاخص های حضور افکار ماسونی در عرصه های فرهنگی و هنری و علمی به سوی ظواهر و نمادها و برخی اطلاعات سوخته مانند بازخوانی ساختارهای قدیمی این تشکیلات سوق دادند . نمونه فیلم هایی از این نوع را افرادی مانند "دیوید اک" جلوی دوربین برده که با هزینه تشکیلات فراماسونری در سطوح وسیعی نیز در سراسر جهان پخش شد.
از این دست آثار می توان به مجموعه مستند "Arrival" اشاره کرد که با نام "ظهور"در ایران تکثیر و توزیع شده است.در این مجموعه ضمن پرداختن افراطی به نمادها و نشانه های مختلف ماسونی ، از تحلیل اندیشه ها و تفکرات مخرب فراماسونری به شدت پرهیز شده و مخاطب را در سطح یک سری ظواهر نگاه داشته و به وی اجازه نمی دهد که پدیده فراماسونری را در عمق اندیشه و فکر ، بررسی و تحلیل نماید.
موضوع اصلی فیلم اکسدوس درباره مهاجرت صهیونیست های مهاجر برای تشکیل کشور غصب شده است داستانی که سال هاست یهود از آن بهره می برد گویی که خود این موضوع را پرورانده است . مهاجرت در اکثر فیلم های یهودی دیده می شود حتی در انیمشن ها نیز مهاجرت دستمایه اصلی قرار گرفته است انیمیشن هایی مانند نل ، دختری به نام حنا ، بل و سپاستین، بی خانمان (پرین) از این جمله اند .
این فیلم شاید با این مبنی سر چشمه گرفته باشد که جنگ های صلیبی با هدف باز پس گرفتن بیت المقدس از مسلمانان آغاز شد اما این سودا پس از هشت جنگ عقیم ماند که قریب به 200 سال انجامید و نتیجه ای در بر نداشت و بیت المقدس همچنان در حکومت مسلمانان باقی ماند مقابله با حکومت عثمانی و تجزیه آن به کشور های خاورمیانه یکی از ترفند های التیام بخش غرب برای خاطره شکست های جنگ های صلیبی به کار بسته شد و بعد از آن طرح تشکیل حکومت اسراییل برای مقابله با اسلام در نظر گرفته شد و صهیونیسم سال هاست که برنامه های جهانی را در پیش گرفته است تا بتواند جعل سند های خویش را قانونی جلوه دهد و در این راستا رسانه های بزرگ مانند سینما را در قدرت خود گرفته است تا با جعل تاریخ در قالب تصویر بیننده جهانی را آهسته به این موضوع سوق دهد که ا این مسلمانانند که غاصبند و باید بیرون رانده شوند.
با توجه به اینکه فضای انیمیشن فضای پیشرفته ای نیست بطوری که می تواند به راحتی تولیدات فاخر را رصد کند به الطبع این به دلیل نبود خود باوری در نویسنده ها و کارگردانان ماست بطوری که امروز از هر هزار نفر 10 نفر می توانند به این فضا نزدیک شوند و از هر 10نفر به ندرت یک انیماتور می تواند به خودباوری دست پیدا کند چرا که هنوز مباحث اعتقادی و انس با آنها در باورها تبیین نشده است امروز به ندرت کسی در حیطه انیماتور اسلامی ورود پیدا می کند و این امر موجب غریب ماندن حوزه جنگ نرم در جهان اسلام شده است امابا این اوصاف رسیدن به این باور دست یافتنی نیست.
تجربه نشان داده است که جنگ نرم زمانی می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد که در دنیا موجی به موقع و مطابق با ارزشهای جهانی ایجاد کند در حالیکه مادر حوزه جنگ نرم توقف های زیادی داشته ایم بطوری که هنوز اثر سینمایی فاخر در حوزه حجاب،ولایت فقیه،ائمه اطهار،ایثار و شهادت و...نتوانسته ایم تولید کنیم که این خود بزرگترین ضعف در حوزه جنگ رسانه ای است.در خصوص تولیدات فاخر جنگ نرم می توان به خط شکن اشاره کرد که در دنیایی از رئال و فضایی واقعی اتفاق می افتد در این انیمیشن به بر اندازی ایران در حیطه جنگ نرمشهادت طلبی و تشیع بدون دخالت نیروهای نظامی اشاره شده است. کدهایی که در فضای انیمیشن قرار می دهند مانند هویجی است که برای خرگوش می گذارند تا مسیر را برای رسیدن به هدف طی کند بنابراین در این انیمیشن ها نیز یک هدف مشترک دنبال می شود به طوری که اهداف جامعه غرب در این انیمیشن ها با نظامی گری و سیاست آنها یکی است.اما امروز بیشتر انیمیشن های حوزه جنگ نرم از طریق انیمیشن های فانتزی و کودکانه می باشد.
انیمیشن هایی با محوریت فراماسون،گروه های شیطان پرستی،دین زدایی و... که اغلب این انیمیشن هاتوسط گروه های صهیونیستی طراحی و تولید می شود. حتی محصولات فاخری نظیر تام و جری نیز به این سمت پیش رفته اند و بزرگ ترین اشتباه ما این است که درمقابل محصولات هدف گذاری شده جنگ نرم به تولید و دفاع می پردازیم به عنوان نمونه درمقابل عروسکهای باربی دارا و سارا را روانه بازار کردیم و این می تواند به عنوان مهمترین ضعف ما در مقابل جنگ نرم مطرح شود زیرا ما بایددر مقابل این فضا یک جبهه درست کنیم نه اینکه در مقابل آنهادست به دفاع بزنیم چراکه اسلام جبهه ضعیفی نیست ما باید حمله کنیم تا دشمن عقب نشینی کند دفاع تنها حکم شکست رادارد اما متاسفانه درحوزه جنگ نرم حتی یکبارهم حمله نکرده ایم به طوریکه هنوزدرگیر حرفها و شعارها هستیم شاید هم ضرورت ایجاد نشده است .
اولین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که نفس جنگ نرم را دردل خود بکاریم تا دراعمال ما بگنجد می توانیم ایده پردازی داشته باشیم و نسبت به نقاط ضعف غرب دست به تولید بزنیم زیرا انیمیشن خط مقدم ما درفضای سایبری و جنگ نرم است ما فضای انیمیشن و سایبری را می توانیم با محتوای اسلامی فلج کنیم و این می تواند بالاترین دستاورد ما باشد چرا که محتوای اسلامی درکنار بازیهای رایانه ای می تواند به خروجی مناسبی برسد و با ادبیات اسلامی و فرهنگ تشیع می توان برهر فرهنگ جهانی قالب شد اما متاسفانه در انیمیشن هنوز اثر تاثیرگذاری که در دهان غرب بزند نداشته ایم اما آنها چندین اثر در حوزه کاریکاتور ، انیمیشن ،بازی ، سینما و غیره در معرض جهانیان به نمایش گذاشته اند .
ما در فضای نظامی نشان داده ایم می توانیم دنیای غرب و استکباررا به چالش بکشیم بنابراین درطی سال چهاراثر فاخرفرهنگی داشته باشیم می توانیم ضربه محکمی در فضای جنگ نرم ایجاد کنیم ما هنوز اثری نداشته ایم که درآن آمریکا و اسرائیل سقوط کنند اما من درانیمیشن های خود به دنبال ایجاد آمریکایی اسلامی هستم به طوریکه ترس و وحشت را درفضای جنگ نرم به جبهه استکبار ستیزی ایجاد خواهم کرد .
در عوض به نظر می‌رسد در عرصه تولیدات کودک عقبگرد کرده و سیر نزولی یافته ایم! هنوز بزرگتر‌های ما « علی کوچولو»، «زهره و زهرا»، «هادی و هدی»، «هشیار و بیدار»، «آفتاب و مهتاب»، «خونه مادر بزرگه» را از یاد نبرده‌اند.مگر همین «مدرسه موش ها» نبود که کشور ژاپن با افتخار آن را از ما خرید؟‌!مگر همین «کلاه قرمزی و پسرخاله» نبود که در جامعه آن همه موج ایجاد کرد؟!
چرا امروز آن همه نبوغ را فراموش کرده ایم و به جای توجه به هنرمندان با ذوق استعداد به دنبال آثار مبتذل غربی هستیم آنچه کودک امروز ایرانی نیاز دارد، نه «فوتبالیست ها»ست و نه «سند باد» جعلی غربی‌ها. کودک ایرانی به فیلمها و انیمیشن های پر محتوایی نیاز دارد که بر پایه داستان های جذاب و غرور آفرین ملی و آموزه‌های اسلامی تولید شده باشد؛ «رستم و سهراب» و «آرش» چه اشکالی دارند که دست به دامن «سوپرمن» و «پسر جهنمی» شده ایم؟!بوعلی، پسر دانای ایرانی چه ایرادی دارد که «ای کیو سان» باید نماد دانایی برای کودک ما باشد و در نهایت کجای فرهنگ اسلامی ما ناقص است که باید کودک ما را همسو با برنامه ریزی صهیونیسم جهانی به سوی بودیسم سوق دهیم ؟!

 



[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 8:8 عصر ] [ مرجان ] نظر
خاطرات تکریت قسمت آخر

سید جلال ابراهیمی نوجوانی 17 ساله عضو واحد اطلاعات عملیات لشکر 5نصر در کربلای 4 که 4دی ماه 1365به اسارت درآمده است امروز پس از گذشت سالها از لحظه اسارتش توسط نیروهای بعثی می گوید:در واحد اطلاعات عملیات نیروها همه قواص بودند ماموریت ما تسخیر جزیره گوارین بود .در مسیر به سمت عملیات اروند رود شاخه ای جدا می شد به نام نهر حیین و خشکی وسط جزیره گوارین نام داشت که اطراف آن باتلاق بود از لجمن انتهایی میدان نبرد ما تا لجمن ابتدایی خط دشمن که 2هزار متر بود دو تا جاده به سمت دشمن کشیده شده بود که به جاده شهید صبوری و جاده شیشه معروف بود ساعت 4بعدالظهر از بریدگی خط خودمان وارد آب شدیم شهید مهدی بیات خطاب به بچه ها گفت "در راه امشب باید یک عده ای در خون خود بغلتند در این راه یک عده باید در جلوی گلوله های دشمن رقص مرگ و شهادت انجام دهند ممکن است من باشم یا تک تک شما..."
ساعت 4ربع بود که وارد آب شدیم آب راکد مانده بود و بوی تعفن گرفته بوداز همان ابتدا که وارد آب شدیم منورها هوارو مثل روز روشن کرده بودند واز آنجا که عملیات لو رفته بود جنگ آغاز شد گلوله های روشن رسام مثل لیزر با سرعت به سمت ما می آمدند و بسیاری از بچه ها شهید شدند.
فرمانده عملیات گفت وقت نماز استدر همان حالی که در آب بودیم نماز خواندیم نمازی که در آن راه می رفتیم،صحبت می کردیم،گاهی به اطراف نگاه می کردیم و...
هاشم انتظاری،علی کبیری،عباسیان،غلامعلی منیری مقدم،حسین محمدی اسیر شدند به طرف نهر حیین رفتیمصفرزاده و مهدی بیات نیز شهید شدند من و مجتبی سلیمی و چند نفر دیگه از بچه ها مجروح شدیم تا اینکه صبح هنگام پاکسازی نیروهای عراقی متوجه حضور ما شدند و آنجا بود که اسیر شدیم و به اردوگاه تکریت 11منتقل شدیم.
محسن میرزایی واحد اطلاعات عملیات کربلای 5 لشکر 5نصر و محمد جواد کاملان تخریب چی لشکر5نصر که 4سال در اردوگاه تکریت 11 اسیر بودند نیز به جمع ما پیوستند جمع صمیمی و دوستانه ای شد .
جواد کاملان از خاطرات اسارت در اردوگاه تکریت 11 می گوید:
من ، گیوه چی،پور سلیمی،یاسین عظیم زاده،میر علی،شکری،دکتر سلطانی مجروح شده بودیم به همین خاطر با اتوبوس از بصره به بیمارستانی در بغداد منتقل شدیم10تا 22 روز آنجا بودیم و پس از بهبود مجدد به استغفارات منتقل شدیم چند روز ی که در استغفارات بودیم واقعا به ما سخت گذشت چرا که همه اسرا رو از استغفارات به اردوگاه تکریت منتقل کرده بودند و تنها ما چند نفر در آنجا مانده بودیم اوضاع به قدری سخت بود که بعد 3 روز برایمان غذا آوردند.
سید محسن حیدری خاطره ای از اآخرین لحظات خود با شهید مجید محمد پور در زندان الرشید تعریف کرد: در زندان الرشید کاملان،میرزایی،ابراهیمی و شهید مجید محمدپور با نام مستعار منوچهر نیز بودند مجید محمد پور رو موج شدید انفجار گرفته بود 4 روزی در استغفارات مرکز اطلاعات و امنیت عراق بودیم و بعد به منطقه ای به نام زندان الرشید که داخل شهر بود و الان با خاک یکسان شده است منتقل شدیم.دورتا دور زندان الرشید دیوارهای بلند سیمانی بود با 10اتاق که بزرگترین آن 3 در 3و نیم متر و کوچکترین آن2 و نیم در 3بوداولین گروهی بودیم که وارد الرشید می شدیم در هر اتاق 10 نفر بودیم من،آبشاهیان،مجید محمد پور،ترشیزی،محمدیزدبان،علی احمدی و...توی یک اتاق بودیم با 2تا پتو ،زمین های سیمانی و هوای سرددر روزهای بعد تعداد نفرات هر اتاق به 50نفر رسید 50نفر در یک اتاق 9متری نشسته بودیم.
ظرف غذایی که برای ما غذا اوردند د مانند ماهی تابه ای لبه دار بود که داخل ان آش شوربا بود 50نفر اسیر بدون قاشق و ظرف ...
دست های بچه ها کبره بسته بود 2هفته ای می شد که دست هایمان را نشسته بودیمبه همین خاطر تنها راه غذا خوردن این بود که یک نفر ظرف غذا رو جلوی دهان بچه ها ببردظرف غذا دست به دست شد تا اینکه به مجید محمدپور رسید گفتم بخور با عصبانیت گفت نمیخوامچند بار ظرف غذا چرخید و همین بر خورد مجید تکرار شد تا اینکه با عصبانیت رو به مجیبد کردم و گفتم اینجا همه مثل هم هستیم لوس بازی در نیار اگه می خوای بخوری ،بخور اگه می خوای بمیری بمیر
بچه ها همه کز کرده بدند زیر پتو 5دقیقه ای گذشت رفتم کنار مجید کلی باهاش صحبت کردم تا این برخوردم از دلش در بیارم حرف نمی زد دست انداختن بغلش افتاد توی بغلم هر چی صداش زدم جواب نداد ....
دکتر رافتی که علاوه بر قواصی بهیار نیز بود مجید رو معاینه کرد بعد گفت انگار دو روز تموم کرده است.
اگه به بچه ها می رسیدند و آنها رو تحت درمان قرار می دادند شاید خیلی از بچه های ما در اسارت شهید نمی شدند ما که سالم بودیم کمتر شکنجه می شدیم اما مجید با وجود جراحت و زخمی که داشت در این مدت وتاه کلی شکنجه شد.
مسعود سهیلی نیز زمانی که اسیر شد و از خط داشتند ما رو به بصره می بردند از ناحیه کمر قطع نخاع شده بود و شدت جراحاتش به حدی بود که به محض رسیدن به استغفارات به شهادت رسید.
سید جلال ابراهیمیدر ادامه خاطره ای از شهید رضایی گفت: شهیدی که وقتی پس از 15 سال از عراق به ایران منتقل شد جنازه او تر و تازه بود به طوری که بعد از 15 سال هنوز خون از تن او می چکید آرامگاه شهید رضایی در 15 کیلومتری فاروج حد فاصا قوچان و شیروان به خاک سپرده شده است.
در اردوگاه تکریت 11سرویس های بهداشتی ب شهید رضایی در این مکان توسط عدنان سرباز عراقی اردوگاه که به زبان های عراقی ،فارسی،انگلیسی و کردی مسلط بود و به منظور شکنجه اسیران آموزش دیده بود شکنجه شد.یکی از بچه های اردوگاه به نام محسن مصلحی به نقل از مجتبی سنقلی که گماشته یا همان امر بر عراقی ها بود بعد ها از نحوه شکنجه شهید رضایی برای ما تعریف کرد .
عدنانم با کابل شکنجه را شروع کرد و بعد از آن آب جوش و نمک شکنجه به حدی بود که خونابه و گوشت های بدن شهید رضایی به دیوارهای حمام کشیده شده بو د به طوری که تا چندین ماه پس از شهادت وی بر روی دیوارها باقی مانده بود شهید رضایی به قدری وحشیانه شکنجه شد که خرداد سال 66 زیر همین شکنجه های مداوم عدنان شهید شد.
قادری ،کاملان و میرزایی نیز اشاره ای بله خاطرات اردوگاه تکریت 11 داشتند و از مشکلاتی که در نماز خواندن و مسائل سیاسی اعتقادی در آنجا داشتد سخن به میان آوردند.
کاملی می گفت در 4 سال دوران اسارت نمی توانستیم نماز به جماعت بخوانیم و یا یکدیگر را برای نماز صبح بیدار کنیم برای روزه گرفتن ،خواندن نماز با مهر و داشتن عکس امام خمینی(ره)نیز با حساسیت های زیادی رو به رو بودیم .
میرزایی ادامه داد: نماز باید با فاصله و به صورت تک نفره اقامه می شد حتی اجتماع 3 تا 4نفر در اردوگاه ممنوع بود و ما تنها روزی که آزاد شدیم توانستیم اولین نماز جماعت را پس از 4 سال اسارت بخوانیم.
قادری گفت: عراقی ها با نماز خواندن ما مخالف نبودن بلکه از اتحاد و انسجام ما ترس داشتند ما حتی دعای کمیل و زیارت عاشورا رو روی پارچه و یا پاکت سیگار می نوشتیم و. دست به دست می دادیم تا بچه ها حفظ کنند.
اردوگاه تکریت سالهای 65 تا 68 متشکل از اسرای عملیات کربلای 4،5 و 6 بود تنها اردوگاه مفقودین جنگ تحمیلی که هیچکس از وجود آنها اطلاعی نداشتبیش از 2هزار اسیر که 300نفر آنها از استان خراسان رضوی بودنداردوگاه تکریت 11 از 3 دی ماه 65 تا مرداد 66 بیش از 60 شهید داشت که اگر به وضعیت جراحات و زخم های آنها رسیدگی می شد امروز بسیاری از آنها کنار ما بودند.



[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 3:39 عصر ] [ مرجان ] نظر
خاطرات تکریت 11 قسمت دوم

سید علی قادری نیز از جمله رزمندگانی است که عملیات کربلای 5 در شلمچه اسیر شده است و دوران اسارت 4 ساله خود را در اردوگاه تکریت 11سپری کرده است.
مرحله سوم عملیات کربلای 5بودیم درگیری بسیار شدید بود با پشتیبانینیروها وارد خط شدیم تا ساعت 2تا 3بهدالظهر درگیری ادامه داشت تا اینکه عراقی ها وارد کانال شدند به طوری که درگیری تن به تن شد در همین لحظه یک خمپاره خورد نزدیک سنگر و من مجروح و از شدت جراحت بیهوش شدم پس از اینکه بهوش آمدم متوجه شدم عراقی ها کانال را گرفته اندو من تنها کسی بودم که در سنگر باقی ماندهبود مابقی بچه ها یا شهید شده بودند یا عقب کشیده بودند.
اسم سرای شهادت را اکثر بچه های جنگ شنیده اند بعد از سرای شهادت آب بود به همین خاطر گفتم تا شب صبر می کنمو بعد از مسیر آب خودم را به خط می رسانم.
دید درستی از داخل کانال به اطراف نداشتم بعد از یک ساعتی عراقی ها برای پاک سازی کانال آمدند و آنجا بود که ترکش خوردم ،کف کانال شروع به آتش گرفتن کردو من با توجه به زخمی که داشتیم توانایی بلند شدن نداشتم از طرفی عراقی ها بالای سرم بودند آتش شروع به پیشرفت کرد به طوری که جلوی چشمانم قرار داشتخودم را به کانال تکیه دادم می خواستم سنگر را عوض کنم اما عراقی ها در سنگر پشت سر من در حال استراحت بودند به همین خاطر به کانال برگشتم بدنم از شدت جراحت و آتشداخل کانال داغ شده بودیک ربع بعد مجدد از کانال خارج شدم اما این بار سرباز عراقی متوجه حضور من شد و اسلحه اش را به سمت من گرفت کوله پشتی پر خشاب و نارنجک ،عکس امام خمینی آن لحظه تنها توکلم به خدا بود و خدا رو شکر مشکلی پیش نیامد.
سربازهای عراقی کمک کردند تا کوله های خشاب را در آوردم و سرم را با باند بستندبالای کانال رفتیم خط کاملا گرفته شده بود و من تنها کسی بودم که آنجا باقی مانده بودم.
به سمت خط دوم عراقی ها رفتیم و پس از آن با نفر بر به خط سوم وسپس دوران اسارت در اردوگاه تکریت 11شروع شد.

ادامه دارد...



[ چهارشنبه 91/5/11 ] [ 9:47 عصر ] [ مرجان ] نظر
خاطرات اردوگاه تکریت 11

26 مرداد سال 69 یک سال پس از ترک مخاصمه ایران و عراق و پس از پذیرش قطعنامه 598شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط ایران، اسیران دوران مقاومت و ازخودگذشتگی پای در خاک پاک میهن نهادند و آزادگان سرافرازی شدند که امروز پس از گذشت 19 سال، لحظه لحظه زندگی آنان الگوی نسل جوان این کشور است .
روز 26 مرداد سال 1369 ستاد رسیدگی به امور آزادگان به تبادل اسرا پرداخت و با مساعدت و همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد.
سیم های خاردار، میدان های مین و ارتفاعات صعب العبور در بانه و مریوان، دریاچه نمک، خرمشهر، آبادان، شلمچه، نفت شهر، جزایر مجنون، سه راه جفیر، نهر جاسم، سوسنگرد، دهلاویه، بستان، تنگه چزابه، مهران ، دهلران و هویزه واژه های آشنایی هستند که زمانی بهترین و خالص ترین انسان ها با آنها زندگی می کردند.
آنها که فارغ از دنیا در جبهه های جنوب و غرب، در سنگرها، آرپی چی به دست و بی سیمبر دوش بر روی سیم های خاردار و میدان های مین لغزیدند ، شهادت آرزویشان بود ، جانبازی رامی آموختند و طعم تلخ اسارت را تجربه کردند. با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهاو شکنجه های جسمی و روحی دشمن پایداری کرده و روابط اجتماعی در اردوگاه را بر پایه اخلاق بنا نهاده و از آزار مزدوران بعثی ، هراسی به دل راه ندادند.
آزادگان در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیام آوران انقلاب بودندو غریبانه و مظلومانه در میان کینه توزی دشمنان و تلخ کامی دوران اسارت، صدای آزادی و استقلال وطن را سر دادند و در راه استقرار و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران تا پای جان ایستادند. این غیور مردان همان طور که در عرصه میدان جنگ دلیرانه از کیان خود دفاع کردند ، در هنگامه اسارت نیز صبورانه مقاومت ورزیدند. آن چه در اردوگاه های رژیم بعث عراق بر اسیران سرفراز ایران گذشت و صبر و استقامت مظلومانه که مبتنی بر آموزه های اسلامی بود، جلوه عظیمی از دستاوردهای انقلاب اسلامی در تثبیت ارزش های متعالی دینی و ملی در میان جوانان است و نمادی از درک و شعور ملتی بپا خاسته دربرابر تجاوز واستکبار .همه دوران اسارت و لحظه لحظه آن، سرشار از خاطرات و هر کدام سند افتخار دوران دفاع مقدس است .
به همین بهانه گفتگویی با چند نفر از اسرای مشهدی اردوگاه تکریت 11داشتم که در زیر می خوانید.
4دی ماه 1365تنها 15 سال داشت که در عملیات کربلای 4منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی عراق در آمد و 4سال در اردوگاه مفقودین تکریت 11در کنار دیگر همرزمان خود دوران اسارت را سپری کرد.
سید محسن حیدری در جمع دوستان و همرزمانش از نحوه اسارت و خاطرات 4سال در اردوگاه تکریت می گوید:در عملیات کربلای 4بودیم ،شب عملیات به خط دشمن زدیم با بچه های گردان ثارالله لشکر 5وارد معبر شدیم و همانجا از ناحیه کمر زخمی شدم عملیات از قبل لو رفته بود درگیری به حدی بود که آسمان شب مثل روز روشن شده بود.
در هوای سرد زمستان تیر خورده بودم و خون زیادی از بدنم خارج شده بود چاله ای آب سمت راست من بود که شهید پیر علی جوانمرد از بچه های قوچان با موج انفجار درون آن افتاده بود.یکی دیگر از بچه ها زخمی جلوی پای من افتاده بود و مدام از من طلب آب می کرد.تا صبح هر طور بود تحمل کردیم نزدیک روشنایی هوا بود تیمم کردم و همانطور درازکش نمازخواندم و بعد ازآن همانطور به پشت خوابم برد.هنوز هوا روشن نشده بود که عراقی ها 30سانتی زمین را با تیر بار زدند ومن تنها کاری که می توانستم انجام دهم این بود که خودم را محکم به زمین بچسبانم تا اینکه تیر اندازی قطع شد.
به اطراف نگاه کردم،تاخط خودمان 1300مترفاصله بود در حال برانداز کردن بودم که ردیفی از سربازان عراقی را دیدم که در حال پاکسازی منطقه بودندجوانمرد که بر اثار انفجار موجی شده بودهمچنان در همان وضعیت بود و من نارنجک هایی را که داشتم محکم به دندان گرفتم و دمر خوابیدم جرات تکان خوردن نداشتم عراقی ها در فاصله نزدیک ما بودند تا بعدالظهر عراقی ها متوجه زنده بودن من نشدندتا اینکه نزدیک غروب بود که متوجه سربازهای عراقی دور تا دور من حلقه زده اند خواستند من را بلند کنند که داد زدم و همه به عقب پریدند با زبان عربی گفتم کمرم زخمی شده است.من را به پشت خط بردند به اتاقی با ارتفاع سیمانی که مرکز عقیدتی سیاسی حزب بعث بودبعد از آن با جیپ من را به قرارگاه تاکتیکی بردند و نیمه های شب بود که به بصره منتقل شدم و اینجا بود که دوران اسارت در تکریت آغاز شد.

ادامه دارد...

 



[ یکشنبه 91/5/8 ] [ 9:41 عصر ] [ مرجان ] نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه