چند ماهی است با خدا همبازی شده ام هر روز یک بازی،دیروز باهم قایم باشک بازی کردیم اما همه این بازی رو دوست ندارند یکی میگفت :خدا همیشه میبره قبول نیست خدای جاهایی قایم میشه که عقل ما بهش نمیرسه اما من این بازی رو دوست دارم چون چند بار لانه ی خدا رو کشف کردم.
بازی این جوریه که هردفعه خدا رو دیدی کافیه بگی سک سک خدا،دیدمت.تازه خدا جیرهم نمیده همین که بگی خدا خودش و نشون میده تازه هر دفعه پیداش کنی بیشتر باتو رفیق میشه
یکی می گفت: مگه خدا دیدنی؟من گفتم چشمی که او رو نبینه کور...
خودم هم فهمیدم عصبانی شد هم از من هم از خدا ولی از خدا بیشتر!چون همیشه وقتی چشم میذاره همه رو پیدا میکنه به جز خدا
یکی دیگه از دوستام گفت:تو دروغ می گی! خدارو پیدا نمی کنی!منم گفتم دروغگو نیستم،می دونی خدا رو کجا دیدم؟خدارو دیدم وقتی هم کلاسیم رو رو تخته نوشت؛ "الم یعلم بان الله یری" اما خودش وسط امتحان تقلب کرد. خدا رو پشت لبخند تصویر مادری دیدم که با گریه پسرش بدرقه جبهه می کرد.
خدارو پشت فریاد تو و پشت سکوت خودم دیدم،وقتی که غیبت می شنیدیم و دم نمی زدیم. خدا رو تو مشکلاتی که این چند وقته برام پیش اومد دیدم باورت نمیشه خدا رو خیلی جاها پیدا کردم همیشه باهام بود حتی تو لحظاتی که احساس تنهایی می کردم منو با خودش می برد حرم دستم همش تو دست خدا بود از خدا خواستم دستم رها نکنه ازش خواستم بذاره تو بازی قایم باشک زندگی زود پیداش کنم.
آره خدا قایم شده بود شما رو نمیدونم اما من دارم کم کم عاشق بازی قایم باشک می شمئآخه نمیدونی خدا رو پیذدا کردن چه لذتی داره ...