گذر...
آرام باش ... آرام ،
فکر هایت را قورت بده
اشک هایت را روانه کن ،روانه جویبار خاطره ها
و امید داشته باش که زندگی جاریست ....
چرا که نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز ...
لحظه ها می گذرند نه تو مانی و نه من
آنچه می ماند خاطره هاست خاطره های من و تو ...
[ پنج شنبه 91/1/31 ] [ 12:56 عصر ] [ مرجان ]
نظر