سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دستانی که روی مین جا ماند و جانبازی که طعم تابوت شهادت را چشید

گفت‌وگوی تسنیم با جانباز بالای 70 درصد مشهدی؛

دستانی که روی مین جا ماند و جانبازی که طعم تابوت شهادت را چشید

خبرگزاری تسنیم: غلامحسین رهباردار خراسانی جانبازی که دستانش روی مین جا ماند و تابوت شهادت را نیز تجربه کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، روبه رو شدن با جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس کار بسیار سختی است چرا که می‌دانیم آنها هر قطره از خونشان را برای دفاع از خاک ایران دادند شاید صرف کلمه بزرگی آسان باشد اما براستی بزرگی و از خود گذشتن کار هر انسانی نیست، قطعا تنها کسانی می‌توانند به این مرحله برسند که با چشم دل خدا را ببینند و ما امروز میهمان یکی از جانبازان بالای 70 درصد مشهدی بودیم جانبازی که با وجود اینکه دو دست و چشمانش را روی مین جا گذاشته است اما می‌گوید تا جان در بدن دارم برای دفاع از خاک ایران می‌جنگم...

غلامحسین رهباردار خراسانی متولد 20 تیر 1343 مشهد مقدس است، وی در سال 1362 از ناحیه دو چشم و دو دست به مرتبه جانبازی رسیده است و در حال حاضر مدیر خانه نور خراسان رضوی است که نیازهای جانبازان نابینای استان را رفع می‌کند و از طرفی و با وجود اینکه خود نابینا است اما چشم بینای انها در بنیاد شهید و امور ایثارگران است.

به جای پدرم به جبهه اعزام شدم

رهباردار می‌گوید: سال 1355 شمسی در مدرسه راهنمائی محمود حکیمی ثبت نام تحصیل می‌کردم که با شنیدن زمزمه‌هایی از انقلاب اسلامی از برخی دوستان و آشنایان انقلابی و .. با نهضت امام خمینی (ره) آشنا شدمدر سال 1356 شمسی به اتفاق دوستانم به نشانه اعتراض به رفتار برخی از معلمان که با رژیم ستم شاهی همنوا بودند موقتاً ترک تحصیل کردم و به تبلیغات انقلابی و شرکت در راهپیمایی‌ پرداختم.

وی می‌افزاید: با پیروزی انقلاب اسلامی در سن چهارده سالگی در کنار پدرم که به حرفه (نجاری) اشتغال داشت مشغول به کار شدم تا این که در سال 1362 شمسی بر اساس برنامه ریزی که اتحادیه صنف درود گران داشت نوبت اعزام پدرم بود اما با اصرار زیاد داوطلبانه به جای پدرم به جبهه اعزام شوم و سال 62 به جبهه جنوب اعزام و به عضویت گروه تخریب جهاد سازندگی نیروهای مردمی که مسئولیت خنثی سازی مین را برعهده داشتند درآمدم.

18سال بیشتر نداشتم که عازم جبهه شدم البته قبل از اعزام  به جبهه دوره‌های خنثی سازی مین را گذرانده بودم و از آنجا که عشق و علاقه زیادی به جبهه داشتم 27 مرداد 62 از طرف جهاد سازندگی به سوسنگرد، پادگان حمیدیه اعزام شدم.

روزی که می‌خواستم عازم جبهه شوم یک وانت پیکان مشکی دستم بود که پدر و مادرم را سوار کردم؛ می‌خواستم با فامیل خداحافظی کنم بین راه یکی از دوستان را دیدم که گفت: وصیت کردی؟ گفتم آری؛ وصیت کردم همان شب رفتم " انتهای خیابان خاکی جهاد سازندگی" سوار اتوبوس که شدیم یک کتابچه از نوحه‌های آهنگران به ما دادند و در یکی از برگه‌های آن 100 تومانی آبی رنگی بود که تا زمان مجروحیت همراهم بود.

این جانباز بالای 70 درصد اظهار می‌کند: منزل ما نزدیک راه آهن بود و هر روز شاهد اعزام کاروان‌های رزمندگان بودم و این علاقه من را هر روز به رفتن بیشتر می‌کرد.

در سوسنگرد که مستقر شدیم روز جمعه بود که بچه‌ها را برای اردو به شهرهای اطراف اهواز بردیم؛ بعد از آن رفتیم سینما رکس آبادان و از آنجا عازم مزار شهدای سینما رکس شدیم و سپس به رودخانه بهمن شیر آبادان رفتیم، نزدیک اذان ظهر بود در نخلستان‌های اهواز نماز را به امامت آیت الله جزایری برپا کردیم و بعد از نماز به اردوگاه هجرت در شهر ابادان که در یک مدرسه بود رفتیم مدرسه‌ای که توسط رژیم بعثی عراق موشک باران شده بود و ناهار را در آنجا بودیم.

زمان مجروحیت تنها ائمه معصومین(ع) را صدا می‌زدم

ساعت حدود 2 بعدازظهر بود که ماشین را برداشتم تا بچه‌ها را به سمت مسجد جامع خرمشهر ببرم اما در طول مسیر به عرض جاده مین کار گذاشته بودند و از آنجا که دوره‌های خنثی سازی مین را گذرانده بودم مین‌ها را یکی یکی خنثی کردم اما یکی از مین‌ها معروف به تله انفجار بود اما به محض اینکه آمدم مین‌ را بردارم چاشنی آن عمل کرد.

رهباردار در رابطه با لحظه مجروحیتش می‌گوید: وقتی مین را با دو دستم گرفته بودم تا خنثی کنم چاشنی آن عمل کرد، شدت انفجار به اندازه ای بود که 7 متر مرا برد بالا و دور خودش چرخاند و بعد هم پرت شدم نزدیک سیم‌های خاردار، چون تنها رفته بودم کسی متوجه این اتفاق نشد در آن لحظه تنها اسم ائمه معصومین(ع) صدا می‌زدم چشم‌هایم جایی را نمی‌دید و گوش‌هایم نیز چیزی نمی‌شنید در آن لحظه تنها زبانم کار می‌کرد، به جز تکرار نام  ائمه معصومین(ع)؛ اسم هیچکس را نمی‌توانستم به زبان بیاورم و شاید این بهترین خاطره‌ای است که از دوران جنگ به یاد دارم البته تمام رزمندگان اسلام در لحظه مجروحیت به جز ائمه اطهار (ع) از هیچکس یاد نمی‌کنند.

خودم را روی دست مردم در تابوت احساس کردم

مدیر خانه نور خراسان رضوی عنوان می‎‌کند: در آن لحظه بی حال شدم و دیگر هیچی نمی‌فهمیدم فقط یک لحظه نسیم خنکی به زیر پیراهنم رسید آن هم در هوای 45 درجه اهواز,  بعد از آن مرا به بیمارستان طالقانی اهواز بردند دیگر متوجه چیزی نشدم تا اینکه خودم را روی دست مردم احساس کردم که می‌گفتند "این گل پر پر از کجا آمده از سفر کرب و بلا آمده" من داخل تابوت بودم  چون هیچ تنفسی نداشتم همه گمان کرده بودند که من به شهادت رسیدم. با دستانم زدم به تابوت تا مردم متوجه زنده بودن من شدند، تصورش بسیار سخت است که آدم زنده باشد اما دیگران فکر کنند که او تمام کرده و من یکبار شهید شدم و زنده شدم.

وی می‌گوید: همیشه خدا رو شکر می‌کنم که به من زندگی دوباره بخشید، زمانی که مجدد معاینه شدم و دیدند که تنفسم برگشته به بیمارستان و سپس به اتاق عمل منتقل شدم، بعدها می‌گفتند دستانم تکه تکه بوده است و حتی ساعتم تکه تکه شده بود.

رهباردار می‌افزاید: در بیمارستان طالقانی  عمل شدم وقتی به هوش آمدم روی چشمانم را با پانسمان بسته بودند به همین دلیل گمان می‌کردم بعدا می‌توانم ببینم، عطش عجیبی داشتم با هواپیمای c130 ارتش به مشهد منتقل شدم ابتدا به بیمارستان امام رضا(ع) و سپس به بیمارستان قائم رفتم.

در بیمارستان قائم به بخش تراکتس منتقل شدم در آن لحظه چشم راستم نور سالن بیمارستان را به خوبی می‌دید اما بعد که به بخش چشم بیمارستان امام رضا(ع) رفتم، پرستاری آمد و دستان و چشم‌های مرا پانسمان کرد گفتم چرا دستانم را پانسمان می‌کنی که در جواب گفت یک خراش کوچک برداشته است.

دستانم را گرفتم به پهلوهایم و آنجا بود که متوجه شدم پنجه ندارم با این حال از ته دل گفتم "خدا را صد هزار مرتبه شکر، الحمدالله"
نیمه بینا وارد اتاق عمل شدم نابینا برگشتم.

جانباز بالای 70 درصد دفاع مقدس تصریح کرد: قسمتی از بدنم بر اثر ترکش مین کاملا از بین رفته بود سینه‌ام به اندازه‌ای که یک قندان داخل خالی بود، چشمان نیز نیمه بینا بود اما یک روز رفتم داخل اتاق عمل نابینا برگشتم با این وجود گفتم خدا را شکر بر اثر نارسایی علمی، دکترها که گفتند ما به شما امیدواری می‌دهیم  که بینایی کامل به دست می‌آوری گفتم امید من اول به خدا و دوازده امام(ع) بعد به شما، عمل که کردم نابینا برگشتم و برای چشمانم کاری نتوانستند انجام دهند و تصمیم گرفتند مرا به خارج از کشور منتقل کنند.

پیوند گوشت و پوست

وی خاطرنشان کرد: سال 63 رفتم آلمان، برای چشمانم آنجا نیز نتوانستند کاری انجام دهند فقط دو دست مصنوعی به من دادند که تحویل بنیاد شهید دادم. قسمت شکم و سینه‌ام جراحت زیادی داشت 4 سل در آلمان بودم و انجا جراحی کردند بهوش که آمدم متوجه شدم قسمت سینه ام گوشت و پوستش متعلق به یک خانم 27ساله آلمانی است که مرگ مغزی شده بود، چون از بدنم نمی‌توانستند پوست بردارند پوست و گوشت این خانم را به بدنم پیوند زدند.

تحصیل با ضبط صوت

رهبار دار می‌گوید:  اول فروردین 1368 در اداره کل راه و ترابری استان خراسان رضوی انتهای نخریسی به عنوان بیسیم چی و تلفن چی مشغول به کار شدم بعد از 4 سال در دیماه 79 درس خواندن را شروع کردم و از اول راهنمایی با استفاده از نوار کاست درس خواندم تا اینکه دیپلم گرفتم و وارد دانشگاه شدم، سپس لیسانس و فوق لیسانس  در رشته ادبیات گرفتم و در تمام این سال‌ها تنها با یک ضبط صوت درس خواندم ضبطی که هنوز هم مرا همراهی می‌کند.

بعد از اتمام درسم در سال 84 چند مرتبه به سفر کربلا و مکه رفتم و تصمیم گرفتم به نوعی خودم را درگیر کار کنم و با انتخاب من از سوی بنیاد شهید به عنوان مدیر خانه نور ایرانیان بصیر ویژه جانبازان نابینا انتخاب شدم در حال حاضر نیز هفته‌ای یک بار می‌روم به شهرستان‌ها و از حال این عزیزان با خبر می‌شوم برنامه سفر به کربلا برایشان در نظر گرفته‌ام و یکسری امکانات دیگر تا این عزیزان را از خانه نشینی و روزمرگی خارج کنیم.

شرطم برای ازدواج  تقوا، حجاب و ایمان بود

مدیر خانه نور خراسان رضوی اظهار می‌کند: بعد از مجروحیت ازدواج کردم؛ به یاد دارم سال 64 از حج واجب که برگشتم گفتند چند فرد هستند می‌خواهند احوال شما را بپرسند آمدند و احوال پرسیدند و رفتند روز بعد از بنیاد شهید تماس گرفتند که سریع بیا بنیاد آن زمان بنیاد شهید در خیابان خاکی بود همان ساختمانی که امروز تبدیل به مهمانسرای ایثار شده است.

پس از مدتی با همسر فعلی ام آشنا شدیم ؛ باهم صحبت کردیم من گفتم فقط سه چیز از شما می‌خواهم ایمان، حجاب و تقوا و بعد رفتیم خدمت مرحوم آیت الله شیرازی که ان زمان امام جمعه مشهد بودند و خطبه عقد ما را خواندند و ثمره این ازدواج سه فرزند شد که پسرم کارمند شرکت گاز است و دو دخترم نیز تحصیلات عالیه دارند و خانه دار هستند.

بچه‌ها از زمانی که چشم بازکردند مرا با این وضعیت دیدند به همین دلیل برایشان طبیعی است اگر خداوند زمانی صلاح بداند و دستان و چشمهایم را به من بدهد آن زمان بیشتر برایشان غیر عادی خواهم بود چون همیشه مرا به این شکل دیده اند.

پدر و مادرم  زیاد بی تابی و بی قراری می‌کردند

این جانباز بالای 70درصد از احساس و برخورد خانواده اش پس از مجروحیت می‌گوید: هر پدر و مادری وقتی حادثه‌ای برای فرزندشان رخ می‌دهد تا مدت‌ها بی امانی و بی قراری می‌کنند و اشک و ناله دارند اما بعد به مرور زمان برایشان طبیعی می‌شود به یاد دارم آن زمان تلفن‌ها همه انگشتی بود وقتی می‌خواستم جایی تماس بگیرم تلفن را روی دو دستم نگاه می‌داشتم بعد از شماره 1 تا 6را با لب بالا و شماره 7 تا 9را با لب پایین می‌گرفتم، خانواده ام وقتی این صحنه‌ها را می‌دیدند ناراحت می‌شدند و گریه می‌کردند.

من هنوز 19سال بیشتر نداشتم و هنوز ازدواج نکرده بودم خانواده ام برایم آرزوهای زیادی داشتند.اما من می‌گفتم باید طوری خودم را بسازم که بتوانم با این شرایط زندگی کنم و خودم را با ان وفق بدهم من نمی‌توانم منتظر باشم که کسی برایم کاری انجام دهد شاید یک روز شما در منزل نباشید و من به آمبولانس نیاز پیدا کردم که بروم کلینیک باید بتوانم خودم کارهایم را انجام دهم و اینطوری انها را آرام می‌کردم.

رهباردار در رابطه با پذیرش این گونه زندگی می‌گوید: اگر نمی‌پذیرفتم باید چه می‌کردم باید روحیه‌ام را شاد نگه می‌داشتم چرا که اگر خودم را می‌باختم الان اینجا نبودم من آن زمان 18 سال داشتم سنی که تازه نوجوانی را سپری کرده به آتش جوانی رسیده بود اما به یکباره چشم‌ها بسته شد و دستها از کار افتاد شرایط بسیار سختی بود اما با توکل بر خدا توانستم با این شرایط کنار بیایم چون معتقدم اگر با مشکلات در زندگی کنار بیاییم همیشه موفق هستیم. الان هم اگر مقام معظم رهبری حکم جهاد بدهند با همین شرایطی که دارم به جنگ می‌روم.

گفت‌وگو و عکس از مرجان شریعت و ملیحه نیشابوریان

انتهای پیام/ ب

 



[ شنبه 94/3/30 ] [ 11:16 صبح ] [ مرجان ] نظر
تخریب آرامستان 400ساله ابرده در مشهد + عکس

تسنیم گزارش می‌دهد؛

تخریب آرامستان 400ساله ابرده در مشهد + عکس

خبرگزاری تسنیم: آرامستان ابرده سفلی در منطقه شاندیز که بیش از 400 سال قدمت تاریخی دارد و در حال حاضر در فهرست ملی ایران به ثبت رسیده در معرض تخریب قرار گرفته است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، چند روزی است که حاشیه گورستان ابرده در منطقه ییلاقی شاندیز مشهد به‌منظور تعریض خیابان گودبرداری شده و متأسفانه تعداد زیادی قبر قدیمی تخریب شده است.

از طرفی این گورستان که قدمتی 400ساله دارد هنوز مورد استفاده ساکنان روستای ابرده است و مردم روستا اموات خود را در آن دفن می‌کنند.

در این گورستان قدیمی، مقبره شیخ حافظ یکی از بزرگان این روستا قرار دارد که دارای قداست زیادی است، همچنین پیکر یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس نیز در این آرامستان آرام گرفته است.

از نظر شرعی هر قبری که بیش از 30 سال عمر داشته باشد، با اجازه حاکم شرع قابل تخریب است، البته اگر استخوان مرده در آن باشد باید در محل دیگری تدفین مجدد صورت گیرد.

برخی از علما نیز معتقدند اگر به قبر اموات و گذشتگان تعرضی صورت گیرد، حتی اگر یک قرن از فوت آنها بگذرد، هتک حرمت محسوب می‌شود و تنها زمانی می‌توان این کار را انجام داد که مجدداً در جای قبر آنها اموات دیگری دفن شود.

با توجه به اینکه این قبرستان ثبت ملی شده است لذا اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی اعلام کرده که بخشی از این قبرستان قدیمی به‌منظور تعریض جاده روستای ابرده سفلی مورد تخریب قرار گرفته اما یگان حفاظت اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی از ادامه روند این فعالیت جلوگیری کرده است.

گورستان ابرده سفلی مربوط به سده? 9 ه.ق. تا اواخر دوره قاجار است و در روستای ابرده سفلی واقع شده است. این اثر در تاریخ 19 مرداد 1384 با شماره? ثبت 12950 به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

سنگ قبرهای موجود در این  گورستان مربوط به سال‌های 1300 و قبل از آن است. روستای ابرده سفلی در 25کیلومتری شمال غربی شهر طرقبه و در 43کیلومتری مشهد قرار گرفته است.

یکی از ساکنان روستای ابرده می‌گوید: مادربزرگ‌های ما همیشه می‌گفتند که اجدادشان در این قبرستان دفن شده‌اند و حتی قبل‌تر از آنها ــ و ما نیز از زمانی که به یاد داریم ــ در این قبرستان تدفین انجام می‌شده است. هرچند بسیاری از سنگ قبرهای موجود در این قبرستان قابل خواندن نیستند اما بسیاری از اهالی روستا براساس خاطره‌ای که از گذشته داشتند، سنگ قبر عزیزانشان را در حافظه سپرده‌اند و هنوز هم برای خواندن فاتحه به قبر اجدادشان سر می‌زنند.

یکی دیگر از ساکنان این روستا می‌افزاید: برای دومین سال است که این اتفاق در این گورستان رخ می‌دهد ضمن اینکه برخی از اهالی روستا معتقدند خیابانی که امروز از روی آن عبور می‌کنیم در گذشته‌های بسیار دور بخشی از گورستان ابرده سفلی بوده است.

روستایی دیگری می‌گوید: در این جاده تصادفات زیادی اتفاق افتاده است به همین دلیل مردم روستا با همکاری دهیاری تصمیم گرفتند تا خیابان را عریض کنند تا شاید شاهد تصادفات کمتری در این محور باشیم.

عضو شورای بخش شاندیز و شورای شهرستان طرقبه در این رابطه اظهار می‌کند: در این جاده تصادفات گسترده‌ای صورت می‌گیرد و به همین منظور دهیاری روستای ابرده این تصمیم را گرفت تا با هزینه مردم، خیابان را بولوارکشی کند.

محمد همایی‌فر می‌افزاید: مردم روستا بارها شاهد و ناظر تصادفات و مرگ و میر در این مسیر بودند، به همین دلیل خواستار بولوارکشی این خیابان شدند تا برخوردهای دوطرفه کاهش یابد و این به‌نفع مردم روستا و گردشگران است.

عضو هیئت رئیسه شورای اسلامی استان خراسان رضوی خاطرنشان می‌کند: گورستان‌ها در تمامی روستاها و بخش‌ها در تملک دهیاری‌ها است و این اقدام به هیچ عنوان هتک حرمت و تعرض به قبر اموات نبوده است چرا که قبرهایی که در مسیر کانال قرار دارد بیش از 50 سال قدمت دارند و تدفین اموات در حال حاضر در ضلع جنوبی قبرستان انجام می‌شود بنابراین هیچ‌گونه دخل و تصرف غیرقانونی صورت نگرفته است.

همایی‌فر می‌گوید: این قبرستان به ثبت ملی نرسیده بلکه بقعه شاه حافظ که در وسط این قبرستان قرار گرفته است، به ثبت ملی رسیده و هیچ‌گونه مشکلی برای این بنا به وجود نیامده است.

حافظ بهاءالدین عمر ابردهی از تربیت یافتگان و مریدان اخی علی قتلغشاه به شمار می‌آمد و پس از وی در سلسله? کبرویه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده، وفات وی در سال 809 ه.ق. روی داده است. وی در کودکی به ارشاد یکی از پیروان شیخ عبدالله غرجستانی به‌نام مولانا رضی‌الدین علی مایانی به خدمت اخی علی قتلغشاه در ویرانی درآمد، تا اینکه به جانشینی اخی علی رسید، مقبره جدید الاحداث وی میان قبرستان حدفاصل شاندیز به ابرده به‌صورت بنایی ساده و گنبددار جلب‌نظر می‌کند.

وی می‌افزاید: در حال حاضر با توجه به اینکه اولویت اصلی ما مردم هستند لذا تعریض خیابان در اولویت قرار دارد چون جان انسان‌ها مطرح است، از این رو دهیاری و مردم روستا با اتکا به بودجه‌های شخصی خود اقدام به بولوارکشی کرده‌اند.

گزارش از مرجان شریعت، عکاس جعفر کبوتری

 

 



[ پنج شنبه 94/3/28 ] [ 12:5 عصر ] [ مرجان ] نظر
روایت گمنامی 2هزار غواص در عملیات کربلای4

خبرگزاری تسنیم: شهدای عملیات کربلای پنج بیشتر غواص بودند، خیلی از بچه‌ها اسیر شدند، 2هزار غواص ما در عملیات کربلای4 رفتند و برنگشتند، شاید هنوز هم شاهد پیکرهای دیگری از شهدای غواص باشیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، شب گذشته 175 غواص خط‌شکنی که در عملیات کربلای4 حضور داشتند با حضور گسترده و پرشکوه مردمی تشییع شدند.

در همین زمینه و با هدف پاسداشت یاد و خاطره این شهدا به‌سراغ یکی از راویان دفاع مقدس در استان خراسان رضوی و مشهد رفتیم، مردی که صدا و نفسش برای بسیاری از مردمان و سرداران این دیار، آشنا است.

علیرضا دلبریان در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: سال 65 در عملیات کربلای چهار ما در هر شرایطی دست از دفاع نباید برمی‌داشتیم و باید دشمن را تعقیب می‌کردیم، ما به مناطق آبی خورده بودیم و دشمن هم پناه گرفته بود در آن سوی اروند و از دور سنگ‌پرانی می‌کرد.

در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس که پیشروی کردیم رسیدیم به مرز اما منطقه شلمچه، اروند بود و ما؛ باید تعقیب می‌کردیم. دشمن آن طرف اروند بود و باید از آب عبور می‌کردیم لذا باید نیروهای خط‌شکنی که در خشکی ما را کمک کرده بودند و بچه‌های تخریب‌چی می‌شدند غواص و داخل آب باید موانع را برمی‌داشتند.

آموزش غواصی سخت‌ترین آموزش بود

نیروهای غواص در زمان جنگ باید از آمادگی جسمی بالایی برخوردار می‌بودند، آموزش غواصی سخت‌ترین آموزش در زمان جنگ بود آموزش‌های نظامی داخل خشکی عبور از موانع و کالا و سیم خاردار و ... سخت بود اما اگر بخواهیم از همین موانع در زیر آب عبور کنیم، واقعا شرایط سخت بود و نیروها باید دارای شرایط ویژه ای می‌بودند.

رزمندگان ما خود آماده شهادت بودند؛ شهدای ما مسیر را آگاهانه انتخاب کردند و داوطلب شدند و آمدند برای غواصی اینطور نبود که اجبار شده باشند.

داخل آب بود ما باید از اروند عبور می‌کردیم تا با دشمن درگیر شویم چرا که دشمن را تعقیب می‌کردیم، در عملیات‌ها هیچ چیز مانع ما نبود و ما از آن عبور می‌کردیم ما باید دفاع می‌کردیم و حقمان را از دشمن می‌گرفتیم به همین دلیل باید قبل از ورود به عملیات آموزش‌های سخت را فرا می‌گرفتند، سختی‌هایی که ما در آن شرایط کشیدیم.

غواصی چند مرحله دارد که نخستین شرط ورود به غواصی بدنسازی است و بچه‌های غواص باید ابتدا عضلاتشان را آماده می‌کردند، نیروهای کم سن و سالی که تنها اراده آن‌ها را به جنگ کشانده بود.

حمل مهمات داخل آب بسیار دست و پا گیر و سخت است و بچه‌های غواص به اندازه‌ای تمرین می‌کردند تا بتوانند از تجهیزاتشات در آب به خوبی استفاده کنند و داخل آب طوری حرکت کنند که حرکت آنها متوجه دشمن نشود، چون در آب در اختیار خود نیستیم، باید طوری در آب حرکت می‌کردند که بدنشان در داخل آب دیده نشود و زیاد هم پایین نروند.

10 کیلومتر داخل اروند جزیره ماهی، پیشروی کردن، واقعا کار غیر ممکنی بود که غواصان رزمنده ما ممکن کردند. هیچ چیز نبود مگر توکل بر خدا و ایمان و رمزشان هم سرفرازی بود.

مردم چقدر با این استخوان‌ها و پلاک‌ها عشق بازی می‌کردند چه کسی می‌تواند مردم را این قدر عاشقانه جمع کند و صفا و صمیمت را بیاورد اینها کشته شده تنها جنگ نبودند اینها عارفان جنگجویی بودند که انصافا با خدا رفیق بودند و متواضع بودند و روحیه گمنامی داشتند کسانی که برای رضای خدا تنها قدم برداشتند و سختی‌ها را تحمل کردند و خوشا بحالشان که بعد 30 سال چقدر بزرگ شدند این جوانان.

بسیاری از کسانی که امروز زیر تابوت این شهدا را گرفتند زمان جنگ نبودند اما چقدر اظهار ارادت دارند این نمونه‌ای از محشر است، خوشا به حالشان؛ در قیامت  خداوند چه مقامی این شهدا خواهد داد وقتی در دنیا به چنین مرتبه‌ای رسیده‌اند. و ما اگر راه اینها را نرویم و در گل‌های ساحل جا بزنیم ما در باتلاق و برکه ماندیم اما اینها خواستند و به درجه شهادت رسیدند.

عملیات کربلای چهار

دلبریان با بیان اینکه در لشکر 21 امام رضا(ع) که ما بودیم 2 گردان غواص خط شکن داشتیم اما در کل عملیات کربلای 4 قریب به 2 هزار غواص با دشمن جنگیدند بیان کرد: در هیچ عملیاتی به این اندازه غواص نداشتیم اما چون منطقه وسیع بود نیروی خط شکن نیاز داشتیم و حدود 600نفر فقط نیروی خط شکن غواص در لشکر امام رضا(ع) بود و تیپ و لشکرهای دیگر نیز به همین صورت بودند.

ماموریت لشکر ما این بود که جزیره ماهی را که کنار رود اروند بود، فتح کند و شب عملیات یک گروهان رفتند و با دشمن درگیر شدند و متاسفانه متوجه نشدند که عملیات لو رفته و حمله متوقف شده است چرا که قبل از اینکه حمله لو برود این‌ها در سکوت اروند رها شده بودند و رفته بودند در تاریکی شب وقتی به آنجا رسیده بودند دشمن هوشیار بود.

با وجود اینکه دشمن بیدار بود بچه‌ها وارد جزیره شده بودند اما عملیات متوقف شد و نتوانستند بچه‌ها ادامه بدهند و 8 نفر ماندند و تا صبح درگیر بودند و همانجا اسیر شدند عده‌ای برگشتند و عده‌ای نیز به شهادت رسیدند، عملیات کربلای 4 در همان لحظه‌های اول شروع متوقف شد.

عملیات کربلای 5 دستاورد کربلای 4

راوی دفاع مقدس افزود: ما همان شب با یکی از گروهانمان در داخل نیزارها نشسته بودیم تا گروهان یک که رفت ما راه بیفتیم چند دقیقه‌ای که گذشت دیدیم صدای تیر اندازی می‌آید و با فاصله و تک تک تیراندازی می‌کردند اما یک دفعه تیر اندازی ممتد شد و منور در آسمان زدند و مشخص شد که عملیات لو رفته است.

بیسیم‌ها همه خاموش بود و قرار شد وقتی به گل ساحل رسیدیم بعد بیسیم‌ها را روشن کنیم و نمی‌توانستیم به بچه‌ها اطلاع دهیم که برگردند، اما کربلای چهار که همان ساعت‌های اول متوقف شد مقدمه‌ای برای پیروزی در عملیات کربلای 5 شد.

درست است که موفق نشدیم اما اگر کربلای 5 انجام نمی‌شد، می‌گفتیم حیف شد و زحماتمان در کربلای چهار به هدر رفت اما؛ کربلای  پنج ادامه کربلای چهار شد و ما از نقطه ضعف دشمن بعثی استفاده کردیم. در این منطقه چون فکر نمی‌کردند که ما که از این نقطه گزیده شدیم، مجدد حمله کنیم و درست چند هفته بعد و در جناحی دیگر وارد عملیات شدیم که با موفقیت به پایان رسید چه بسا اگر عملیات کربلای چهار انجام نمی‌شد کربلای پنج هم در کار نبود.

از بچه‌های غواص لشکر امام رضا(ع) شهید جعفری در رود کارون غرق شد، شهید کرابی، شهید شادکام هنوز بدنشان برنگشته است.

دستاوردهای عملیات کربلای چهار

بزرگترین دستاورد عملیات کربلای چهار این بود که مقدمه ای برای عملیات کربلای پنج شد، این بود که اختلاف مرزی ایران باستان و ایران اسلامی با ‌عراق که از دل امپراطوری عثمانی درآمد و تقسیم شد و مدت‌ها درگیر بود از زمان قاجار تا پهلوی و چندین سال اختلاف در عملیات کربلای چهار تثبیت شد.

دستاورد دیگر این بود که صدام  متجاوز اعلام شد، امام خمینی (ره) از روز اول می‌گفت اعلام کنید صدام متجاوز است ما جنگ را تمام می‌کنیم  و در کربلای 5 سازمان ملل در قطعنامه 598 اعلام کرد حق و حرف ما در سازمان ملل به کرسی نشست و تا به این روز هیچ قطعنامه‌ای به این شکل امضا نشده بود و همه اعلام آتش بست بود.

جانباز دفاع مقدس گفت: ما در کشور خود بودیم و آنها به خاک ما تجاوز کردند در حالی که دشمن می‌گفت ما خرمشهر را پس نمی‌‎دهیم و خرمشهر متعلق به عراق است اما به هیچ کدام از اهدافش نرسید و ما با سربلندی بیرون آمدیم.

در تاریخ هرگاه به کشور تهاجم شده بود گوشه‌ای از آن جدا شد اما در 8سال دفاع مقدس در نقشه ایران هیچ تغییری ایجاد نشد، 30سال دشمن ما را تحریم کرده است، 8 سال طولانی ترین جنگ بر ما تحمیل شد اما نگذاشتیم دشمن ذره‌ای از وطنمان را بگیرد ما در جنگ شکست نخوردیم و با سربلندی بیرون آمدیم.

نباید بگوییم جنگ ایران و عراق این نامردی است، چرا که جنگ ایران و دنیا بود و بالاتر از جنگ جهانی بود ما یک طرف بودیم و دنیا هم یک طرف، درست مانند امروز که 1+5 همه یک طرف هستند و ایران هم یک طرف؛ به راستی که دفاع مقدس ما 1+5 بود. این حرف کمی نیست و نشان می‌دهد ایران خیلی قوی است که یک تنه همانند دفاع مقدس امروز هم مقابل قدرت‌های جهان ایستاده، اما ما از آن‌ها قدرتمندتر هستیم.

روزی که ما هیچ چیزی نداشتیم جلوی دشمن ایستادگی کردیم و شاخ دشمن را شکستیم چرا که با خدا بودیم؛ دست خدا بالای همه دست‌هاست و فقط باید تکلیفمان را باخدا مشخص کنیم و استقامت کنیم و صبر و تحمل کنیم که خداوند وعده پیروزی  به ما داده است بچه‌های ما صبر و تحمل کردند. در برابر گرما و سرما گرسنگی و تشنگی ایستادگی کردند تا به پیروزی برسند.

کسی به رزمندگان ما وعده دنیایی نداده بود تنها خدا به ما وعده داده بود و ما به این باور رسیده بودیم که خدا با ماست، در سایه این باور الهی، سختی را تحمل کردند. صدام در و دیوار شهر خرمشهر نوشته بود آمده‌ایم تا بمانیم و خرمشهر را به نقشه عراق اضافه کرده بود و خرمشهر را از آن خود می‌دانست.

شهدای عملیات کربلای پنج بیشتر غواص بودند، خیلی از بچه‌ها اسیر شدند؛ 2 هزار غواص ما در عملیات کربلای 4 رفتند و برنگشتند شاید هنوز هم شاهد پیکرهای دیگر از شهدای غواص باشیم.

بعد عملیات کربلای چهار، اسراء را عقب کامیون‌ها می‌آوردند و آنها را شهر به شهر می‌بردند همانند اسرای واقعه عاشورا  و تبلیغات سوء علیه ما بود هیچ قانونی در جنگ ایران و عراق رعایت نشد بچه‌های غواص ما در صبح عملیات کربلای چهار دستانشان را از آب بیرون می‌آوردند تا شاید نجات پیدا کنند اما نیروهای بعثی مانند لاشخورها با قایق روی اروند گشت می‌زدند و غواصان ما را یکی یکی به شهادت رساندند، رژیم بعثی اسیر مجروح نمی‌گرفت و همانجا رزمنده‌های مجروح ما را به شهادت می‌رساندند.

گفت‌وگو و عکس از مرجان شریعت و ملیحه نیشابوریان

 



[ پنج شنبه 94/3/28 ] [ 12:2 عصر ] [ مرجان ] نظر

<< مطالب جدیدتر ::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه